سفارش تبلیغ
صبا ویژن
از فــــرش تا عـــــــــرش

 

به نام نام بی همتایش .. 

سلام بر تشنه لب کربلا ....

سلام براو که هرچه از سرشتش ازعزل تابه ابد بگویم باز هم کم است...

حس غریبی دارم ..

کاش زمان به عقب برگردد!

ای کاش آدمی می توانست بگوید ای ثانیه های پی درپی که چون بادمیگذرید،بایستید.. قسم بر نگاه مهربانش؛ بایستید وبگذارید بازهم درآنجا بمانم .....

شاید بتوانم بابوسه زدن برجای جای قدم هایش بارگناهم را کمی،ای ثانیه ها،فقط کمی این بار را برزمین بگذارم ..

سال هاست که بر دوشم سنگینی میکند. لب هایم خشک است ..

اما نه به خشکی لب های او! لب هایی که فریاد لبیک لبیک را صدا می کردند ...

واژه هارا نمی یابم ..

نمی دانم چگونه از جگر سوخته اش بگویم ..

فقط می توانم بگویم ای ثانیه ها درنگ کنید!!

بگذارید بازهم پیش او باز گردم و نگاهم را بر طلایی گنبدش ساکن کنم تاشاید... شاید او شفیع من باشد..

 


خط خطــی شده در دوشنبه 90/7/11ساعت 11:30 عصر به قلمِ فاطمــه یــــادگـاری ( ) |